black flower(p,308)
black flower(p,308)
لوهان: اونا اصلا متوجه حضورش بودند؟ چرا جونگ کوک مقابل اون تهیونگو می بوسید؟🧠
بهتر بود زودتر از اینجا میرفت تا شاهد اتفاقاتی که ممکن بود تا چند دقیقه ی بعد بینشون می افتاد نمی شد.
لوهان: همه چیز درست شد؟ پس من تنهاتون میذارم.
گفت و جونگ کوک فقط با تکون دادن دست جوابش رو داد.
خودش رو بیشتر به جفتش نزدیک کرد و بوسشون رو عمیقتر کرد.
لوهان چشماش رو چرخوند.
لوهان: چه بیشعورهایی🧠
توی دلش بهشون فحشی داد و بدون هیچ حرف دیگه از اون اتاق بیرون زد.
تهیونگ لباش رو از لبای جفتش جدا کرد و به جای خالی همه خونه ش نگاهی انداخت.
تهیونگ: لوهان یکم عجیب رفتار نمی کنه؟
پرسید اما خبر نداشت کسی که رفتارهاش عجیب شده خودشه نه لوهان.
جونگ کوک شونه هاش رو بالا انداخت.
جونگکوک: احتمالا به خاطر هرمونای حاملگیشه
گفت و لباش رو به مارکی که روی گردن امگا گذاشته بود و بهم متصلشون میکرد چسبوند و بوسه ای روش گذاشت .
تهیونگ ناله ای کرد و گردنش رو برای دسترسی بیشتر به آلفا کج کرد.
تهیونگ خودش هم نمی دونست چه مرگشه اما لعنت از حرکت لبای جونگ کوک روی گردنش لذت می برد.
فاک تهیونگ... گردنت خیلی حساسه
جونگ کوک کنار گوشش گفت و سر کار قبلیش برگشت و ناله ی خوش آهنگ امگا رو یه بار دیگه بلند کرد.
لوهان: اونا اصلا متوجه حضورش بودند؟ چرا جونگ کوک مقابل اون تهیونگو می بوسید؟🧠
بهتر بود زودتر از اینجا میرفت تا شاهد اتفاقاتی که ممکن بود تا چند دقیقه ی بعد بینشون می افتاد نمی شد.
لوهان: همه چیز درست شد؟ پس من تنهاتون میذارم.
گفت و جونگ کوک فقط با تکون دادن دست جوابش رو داد.
خودش رو بیشتر به جفتش نزدیک کرد و بوسشون رو عمیقتر کرد.
لوهان چشماش رو چرخوند.
لوهان: چه بیشعورهایی🧠
توی دلش بهشون فحشی داد و بدون هیچ حرف دیگه از اون اتاق بیرون زد.
تهیونگ لباش رو از لبای جفتش جدا کرد و به جای خالی همه خونه ش نگاهی انداخت.
تهیونگ: لوهان یکم عجیب رفتار نمی کنه؟
پرسید اما خبر نداشت کسی که رفتارهاش عجیب شده خودشه نه لوهان.
جونگ کوک شونه هاش رو بالا انداخت.
جونگکوک: احتمالا به خاطر هرمونای حاملگیشه
گفت و لباش رو به مارکی که روی گردن امگا گذاشته بود و بهم متصلشون میکرد چسبوند و بوسه ای روش گذاشت .
تهیونگ ناله ای کرد و گردنش رو برای دسترسی بیشتر به آلفا کج کرد.
تهیونگ خودش هم نمی دونست چه مرگشه اما لعنت از حرکت لبای جونگ کوک روی گردنش لذت می برد.
فاک تهیونگ... گردنت خیلی حساسه
جونگ کوک کنار گوشش گفت و سر کار قبلیش برگشت و ناله ی خوش آهنگ امگا رو یه بار دیگه بلند کرد.
- ۶۲۸
- ۱۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط